هدف همیشه سودآوری نیست: الگویی که حداقل من باهاش بار اومدم و تجربهی کسبوکار به خیلی از ماها آموزش داده همون چیزیه که در موردش حرف زدیم و من بهش میگم:«سه فاکتور رشد» یک، رشدی که پایداره و در دورههای متفاوت زمانی آمار ثابتی داره دو، رشدی که رقابتی و مقرون به صرفه است سه، رشدی که سودآوره و در نتیجه روزبهروز بر ارزش سهام اضافه میشه متأسفانه باید بگم که این موارد کافی نیستند و باید به سمت مدل چهارمی حرکت کنیم یعنی: رشدی که مسئولیتپذیره. شرکتها باید بفهمن که موظفن نقش خودشون رو در جوامعی که در اون حضور دارن ایفا کنن.
ما باید به سمت الگوی «و/و» حرکت کنیم
(توجه همزمان به دو موضوع)
یعنی چطور پول در بیاریم و توأمان کار مثبتی انجام بدیم؟
چطور مطمئن بشیم که هم کسبوکار مؤفقی داریم
و هم محیط سالمی اطرافمونه؟
.این الگو تماماً در مورد عملکرد مثبت با انجام عمل مثبته
گفتنش راحته، ولی سؤال اینجاست که چطور باید عملی بشه؟
.من باور دارم پاسخ این سؤال در رهبری نهفته است
بازتعریف الگوهای جدید کسبوکاری که درک کنن تنها راه برای اجرای هر کاری، ترکیب این فاکتورهاست
برای رسیدن به این مهم، نیاز به کسبوکارهایی داریم که بتونن نقش خودشون رو در جامعه تعریف کنن
اینکه هدفی فراتر از محصول و برندی که به فروش میرسونن داشته باشن
.کمپانیهایی که تعریفی درستی در مسیر و هدف خودشون انجام بدن
.بعضی مسائل به هیچ وجه قابلبحث نیست
.حالا فارغ از اینکه در شرایط مناسبی قرار داریم یا نه
.چیزهایی هست که شرکتها باید پاش بایستن
ارزشها و هدف، تبدیل به دو محرک نرمافزاری میشن که قراره شرکتهای آینده رو بسازن
حالا میخوام بحث رو به سمت نکاتی از تجربیات خودم ببرم
من در 1976 به «یونیلیور»(شرکت مواد غذایی، شویندهها و…) ملحق شدم اون هم به عنوان کارآموز مدیریت در هند اولین روز کاریم بود
«وارد شرکت شدم و رئیسم بهم گفت:«میدونی چرا اینجایی؟
«گفتم:«اینجام تا کلی صابون بفروشم
«گفت:«نه اینجایی که زندگیها رو تغییر بدی
هدف همیشه سودآوری نیست